فردا




My Link

Wednesday, December 05, 2001

٭
بازهم سلام
نمي‌دونم چيكار كنم؟
هركسي مي‌تونه راهنماييم كنه
اصل موضوع
يه روز توي �صل پاييز يه پسري(من) تو يه شهر غريب با يه پسر ديگه دوست(دوستم) مي‌شه، بعد ميشن دو همزبون، با هم ميرن با هم ميان...
يه سال بعد تو همون �صل پاييز سر يه مشكل كوچيك باهم حر�مون شد. �رداش تا ديدمش دستم رو به طر�ش دراز كردم اما...
اما اون صورتش رو برگردوند. جند روز گذشت چند ن�ر هم هي به اين جرقه بنزين!!! اضا�ه كردند. راستش هرچي به من گ�تن من باور نكردم ولي اون رو نمي‌دونم.
يه سال گذشت... دو سال، سه سال گذشت....
تو اين سه سال تقريباً يه روز درميون همديگه رو ميديديم اما.... تنها دو موقعيت پيدا كردم كه بتونم دوباره به طر�ش دست� دوستي دراز كنم، اما نتونستم...
حالا موندم چيكار كنم.
نامه بنويسم؟ تل�ن؟ يا...
هركي اين ص�حات رو مي‌خونه يه ايميل بزنه بگه من چيكار كنم؟
اميدوارم تا �ردا بتونم مشكلم رو حل كنم.





Sunday, December 02, 2001

٭
اول بگم كه اسمم محسنه
دوم بگم ساكن يكي از شهرستان‌هاي ايرانم
سوم هم اينكه دور از وطن اصلي‌‌ام ا�تادم.
حالا هم حر� دلم رو بايد يه جايي بگم و كجا بهتر از اينجا
بازهم تا �ردا



٭
نمي‌دونم
نمي‌دونم از چي بگم؟ از كجا بگم؟ اصلاً بگم يا نگم؟
اما مي‌خواهم بگم از چي و از كي و از كجا هنوز خودم هم نمي‌دونم. شايد يادداشت روزانه، شايد از كامپيوتر، شايد هم از ....
تا �ردا






 

كليه‌ي حقوق اين بلاگ محفوظ است.