٭
بازهم سلام
نمي‌دونم چيكار كنم؟
هركسي مي‌تونه راهنماييم كنه
اصل موضوع
يه روز توي �صل پاييز يه پسري(من) تو يه شهر غريب با يه پسر ديگه دوست(دوستم) مي‌شه، بعد ميشن دو همزبون، با هم ميرن با هم ميان...
يه سال بعد تو همون Ù�صل پاييز سر يه مشكل كوچيك باهم ØرÙ�مون شد. Ù�رداش تا ديدمش دستم رو به طرÙ�Ø´ دراز كردم اما...
اما اون صورتش رو برگردوند. جند روز گذشت چند ن�ر هم هي به اين جرقه بنزين!!! اضا�ه كردند. راستش هرچي به من گ�تن من باور نكردم ولي اون رو نمي‌دونم.
يه سال گذشت... دو سال، سه سال گذشت....
تو اين سه سال تقريباً يه روز درميون همديگه رو ميديديم اما.... تنها دو موقعيت پيدا كردم كه بتونم دوباره به طر�ش دست� دوستي دراز كنم، اما نتونستم...
Øالا موندم چيكار كنم.
نامه بنويسم؟ تل�ن؟ يا...
هركي اين صÙ�Øات رو مي‌خونه يه
ايميل بزنه بگه من چيكار كنم؟
اميدوارم تا
Ù�ردا بتونم مشكلم رو ØÙ„ كنم.
نوشته شده در ساعت
3:37 PM
توسط Mohsen
٭
اول بگم كه اسمم Ù…Øسنه
دوم بگم ساكن يكي از شهرستان‌هاي ايرانم
سوم هم اينكه دور از وطن اصلي‌‌ام ا�تادم.
Øالا هم ØرÙ� دلم رو بايد يه جايي بگم Ùˆ كجا بهتر از اينجا
بازهم تا �ردا
نوشته شده در ساعت
2:34 PM
توسط Mohsen
٭
نمي‌دونم
نمي‌دونم از چي بگم؟ از كجا بگم؟ اصلاً بگم يا نگم؟
اما مي‌خواهم بگم از چي و از كي و از كجا هنوز خودم هم نمي‌دونم. شايد يادداشت روزانه، شايد از كامپيوتر، شايد هم از ....
تا �ردا
نوشته شده در ساعت
2:19 PM
توسط Mohsen