٭
سخن را از كجا بگويم؟
بهتر است چند خطي هم از Ù…Øبوب خودم بگويم.
همه كه سالياني‌ است در انتظارش سØرگاهان خيره به در مي‌مانم، همو كه خواهد آمد.
اولين گ�تار را با متني از سيد مهدي شجاعي آغاز مي‌كنم.
به ما نگ�تند
راستش را به ما نگ�تند، يا لااقل همه راست را به ما نگ�تند. گ�تند تو كه بيايي خون به پا مي‌كني، جوي خون به راه مي‌اندازي و از كشته پشته مي‌سازي و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اينكه Øادثه‌اي به شيريني تولد را كتمان كنند Ùˆ تنها از درد زادن بگويند. ما از همان كودكي تو را دوست داشتيم. با همه‌ي Ù�طرتمان به تو عشق مي‌ورزيديم Ùˆ با همه‌ي وجودمان بي‌تاب آمدنت بوديم.
عشق تو با سرنوشت ما عجين شده بود و آمدنت، طبيعي‌ترين و شيرين‌ترين نيازمان بود. اما...
اما كسي به ما نگ�ت كه چه گلستاني مي‌شود جهان، وقتي كه تو بيايي.
كسي به ما نگ�ت كه وقتي تو بيايي:
پرندگان در آشيانه‌هاي خود جشن مي‌گيرند Ùˆ ماهيان درياها شادمان مي‌شوند Ùˆ چشمه‌ساران مي‌جوشند Ùˆ زمين چندين برابر Ù…Øصول خويش را عرضه مي‌كند.
به ما نگ�تند كه وقتي تو بيايي:
دل‌هاي بندگان را آكنده از عبادت و اطاعت مي‌كني و عدالت بر همه‌جا دامن مي‌گسترد و خدا به واسطه‌ي تو دروغ را ريشه‌كن مي‌كند.
به ما نگ�تند كه وقتي تو بيايي:
ساكنان زمين Ùˆ آسمان به تو عشق مي‌ورزند؛ آسمان بارانش را Ù�رو مي‌Ù�رستد؛ زمين، گياهان خود را مي‌روياند... Ùˆ زندگان آرزو مي‌كنند كه كاش مردگان زنده بودند Ùˆ عدل Ùˆ آرامش Øقيقي را مي‌ديدند Ùˆ مي‌ديدند كه خداوند چگونه بركاتش را براهل زمين Ù�رو مي‌Ù�رستد.
تا
�ردا
نوشته شده در ساعت
3:07 AM
توسط Mohsen
٭
سلام
سلامي به گرماي خورشيدي كه �ردا طلوع خواهد كرد.
از كليه دوستان عزيزي كه مرا با Ù…Øبت در جمع خود پذيرÙ�تند Ùˆ نامه‌هايي را براي من ارسال نمودند، بسيار سپاسگذارم.
اميدوارم كه بتوانم از خجالت ايشان درآيم.
نوشته شده در ساعت
3:04 AM
توسط Mohsen